درباره کتاب: رمان همسفر گریز 774 صفحه دارد، در 67 فصل با راوی دانای کل نوشته شده و در سال 1398 توسط انتشارات سخن به چاپ رسیده است.
درباره نویسنده: خانم نغمه نائینی متولد 1360 و فارغالتحصیل رشتۀ تئاتر از دانشکدۀ هنر و معماری، فعالیتها در زمینۀ طراحی صحنه و لباس و نگارش برنامههای تلویزیونی از سال 83، شروع رماننویسی با سایت نودهشتیا از سال 91؛ رمانهای چاپ شده: زمین به شکل احمقانهای گرد است (نشر علم نو تجدید چاپ از نشر سخن)، آینهای برابر آینهات میگذارم، کافه ژپتو، دلکوچ و دلباز همگی از نشر سخن
خلاصه رمان: رمان دربارۀ زندگی نفس نوشته شده که پدرش را در دهسالگی از دست داده و پس از آن همراه مادر و برادرش که چند سالی از او بزرگتر است به خانهای جدید نقل مکان میکنند، در طبقۀ پایین خانهشان خانوادهای ارمنی ساکن هستند که دو پسر دارند وهر سه پسر به تبعیت از یکدیگر به موسیقی روی میآورند؛ ولی نفس عکاسی را انتخاب کرده و در این زمینه مشغول تحصیل و فعالیت است.
از همان بدو ورود به آن خانه وابستۀ آرتین شده و با بزرگتر شدنشان این کشش تبدیل به دلبستگی دو طرفه میشود؛ ولی هیچیک این علاقه را به دیگری ابراز نمیکند، درنتیجه هر دو ناخواسته دچار سوءتفاهم شده و زمانی که دوست برادرش به خواستگاری نفس میآید مردد میشود و نمیتواند ذهن مشوش خود را آرام کرده تا از یاد آرتین بکاهد، متأسفانه زمانی این راز برملا میشود که راه بازگشتی وجود نداشته و زندگی نفس دچار مشکلاتی میشود.
بررسی رمان:
نام داستان خاص بوده و نوعی تناقض را نشان میدهد که میتواند جالب باشد؛ اما طرح جلد تنها برگرفته از شخصیت پسر داستان است و جذابیت خاصی ندارد. وقایع رمان بهصورت خطی بیان شده و شیوۀ پردازش آن به گونهای است که توانسته کشش و هیجان لازم را برای خواننده ایجاد کند،
شروع قصه نیز بهخوبی مخاطب را جذب کرده و تا انتها دنبال خود میکشاند.
برای اولین بار رمانی را خواندم که بهزحمت میشد غلط املایی یا نگارشی در آن یافت و فقط محدود به دو سه مورد است که جای تحسین و تبریک به نویسنده دارد. بهجای سال تحویل بهتر است نوشته شود تحویل سال، خیرهاشان و معرفیاشان یک الف اضافه دارد و خیرهشان و معرفیشان درست است، کلمۀ آرم بهجای آرام نوشته شده است، همین اندک تنها اشکالات جزئی بود که با آن برخورد کردم.
سؤال بزرگی که در این داستان مطرح است چرا نویسنده نام آرتین عبادیان را برای کاراکتری ارمنی برگزیده است؟ آرتین نامی است که ریشۀ ایرانی دارد و عبادیان ریشۀ عربی، آیا اجداد این خانواده ایرانی بودهاند؟ اگر جواب مثبت است پس این همه جبههگیری برای وصلت ارمنی و مسلمان در این خانواده دور از انتظار است و اگر جواب منفی است پس چرا نامی ارمنی برایشان انتخاب نشده است؟
از همان ابتدا علاقۀ نفس به آرتین نمایش داده شده و همچنین با بیان افکار و رفتار شخصیتها میتوان دریافت این کشش و علاقه دو طرفه بوده؛ ولی هیچیک از علاقۀ دیگری به خود اطلاعی ندارند. هر دو از ابراز این مسئله واهمه داشته و همین امر سبب میشود به اشتباه بیفتند؛ با وجودی که دل در گرو یکدیگر دارند ناچار میشوند این علاقه را پنهان کرده و مسیر دیگری برای خود برگزینند، مسیری که چندان راحت نبوده و برای یافتن آرامش باید تلاش بسیاری داشته باشند.
خانم نائینی بهخوبی توانسته بادقت و ریزبینی شخصیتهای متفاوت را به نمایش گذاشته و نشان دهد هریک از کاراکترها با ویژگیهای خاص خود چگونه با مقولۀ عشق برخورد میکنند، عشقی که از دلبستگی آغاز شده و پس از پشت سر گذاشتن وابستگی به مرحلهای میرسد که زندگی بدون دیگری را برایشان دشوار میکند. زندگی این دو خانواده درهم گره خورده و هر اتفاقی به منزلۀ آن است که یکی از اعضای خانوادۀ خودشان نیاز به همیاری و کمک دارد پس برای همگی هائز اهمیت بوده و از هیچ کوششی برای رفع مشکلات هم کوتاهی نمیکنند.
نکتۀ مهمی که در این رمان به آن پرداخته شده تفاوت دین و مذهب است که براساس قوانین موجود مانع از پیوند دو دلداده میشود مگر آنکه هر دو از یک آئین پیروی کنند؛ اهمیت به این مسئله تا آنجا پررنگ است که پدر خانواده تاب این حقیقت را نداشته و قلبش با او یاری نمیکند، ایمان و اعتقاد عمیقی که در باور افراد اینچنینی وجود دارد اجازه نمیدهد قدمی برخلاف احکام موجود بردارند و پیروانشان را وادار میکنند طبق آنچه برایشان تعیین شده رفتار کنند.
شاید در قرن حاضر لازم باشد بازنگری به این باورها داشت و آئینهای کهن را بروزرسانی کرد، انسان کنونی نمیتواند با قوانین گذشته که ریشه در سبک زندگی قدیم داشته، در عصر مدرن زندگی کند و خواهناخواه دچار تعارض میشود؛ کاش این امکان فراهم میشد تا باورهای عهد قدیم مطابق با پیشرفت جامعه تغییر کرده و شیوههای نوین برای زندگی درنظر گرفته شود تا مانعی برای رسیدن چنین عشقهای پاکی به یکدیگر وجود نداشته باشد.
احساساتی که ریشه در ذات آدمی داشته و از بدو خلقت در نهاد انسان جای گرفته و مخالفت با آن تنها موجب آشفتگی و رکود آدمی میشود، خدایی که بشر را آفریده در وجودش عشق را به ودیعه نهاده تا در کنار یکدیگر آرامش یابد پس انسانی که میتواند خلاق و پرتلاش باشد با بهادادن به نیازهایش قوت گرفته، درنتیجه برای خود و اطرافیان میتواند فردی مؤثر باشد؛ ولی قوانین دستوپاگیر که نگاهی خشک و رسمی به زندگی و عواطف انسان داشته و فاقد احساسات است، نمیتواند پاسخگوی حقیقت باطنی فرد باشد.
حقایقی در جهان هستی وجود دارد که آئینهای کهنه توجهی به آن نداشته و سبب آزار روح انسان میشوند، وقتی گفته شده شما را برای آسایش یکدیگر آفریدیم چرا باید مانع رسیدنشان به یکدیگر شویم تنها به واسطۀ تفاوت دیدگاه در نوع عبادات یا باورهایی که نمیتواند جوابگوی همۀ خواستههای امروزی بشر باشد. خانم نائینی انگشت روی مسئلۀ حساسی گذاشته که نیاز به بررسی بیشتر داشته تا دیدگاه عمومی به آن تغییر کند.
صدالبته که چنین تحول عظیمی جای کار بسیار دارد و جزو اصول زیربنایی اعتقادی بسیاری از افراد است؛ ولی همین که بپذیریم و باور داشته باشیم برخی از قوانین موجود با روح انسان سازگاری نداشته و نیاز به بازنگری دارد قطعاً گام بلندی در راه رسیدن به آرامش برخواهیم داشت، همیشه نمیتوان براساس نگرشهای زمان قدیم زندگی را پیش برد و هرازگاهی نیاز به بازسازی و نوآوری حس میشود، همانطور که خواستههای انسان عصر حاضر نیز قابل مقایسه نیست با افرادی که هزاران سال پیش میزیستهاند.
نویسنده در این داستان نشان داده وقتی نفس بهاجبار سعی میکند عشق دیرین خود را در ذهن کمرنگ کند، در زندگی جدیدش نمیتواند با آرامش روزها را بگذراند و زمان زیادی طول میکشد تا این عشق عمیق را به پستوی ذهنش بسپارد. عشقی که هرازگاهی با دیدن یار دیرین سر برداشته و نمیتواند آنچنان که باید از زندگی پیش رویش لذت ببرد. مدام خود را سرزنش میکند چرا عشق اولیه در دلش کمرنگ نشده و با هر تلنگری زنده میشود، حال آنکه همسر کنونیاش اجازه نداده کمبودی در زندگی حس کند و عشقی خالصانه را نثارش کرده تا زندگی بدون دغدغهای برای نفس فراهم کند.
همین عشق بیپایان و بیقیدوشرط سبب میشود نفس حتی در نبود همسرش نتواند خود را ببخشد و پشیمان است چرا آنطور که باید به او ابراز محبت نمیکرده است؟ چرا قدر لحظات خوش زندگیاش را نداشته و حال باید افسوس روزهای رفته را بخورد. چیزی که افراد این داستان را درگیر تعارضی خستهکننده کرده همان اعتقاداتی است که مانع رسیدن به خوشبختی افراد شده و آنان را در بندی محصور کرده که توان خلاصی از آن ندارند. گرچه تغییر باورها سخت اما ناممکن نیست و امید که روزی بشر به این حقیقت دست یابد.
خانم نائینی به نحو احسن توانسته احساسات پاک این افراد را نشان دهد که به دور از هر نوع حب و بغضی تنها دنبال آرامش بوده و برای کنار هم بودن حاضر به هر نوع فداکاری هستند، فداکاری حتی از نوع دوری از خانوادهای که عمیقاً به یکدیگر وابسته بوده و گذشتن از این علاقه راحت نیست، طوری که زندگی معمولی را تحتالشعاع قرار داده و از روند همیشگی خارج میشود، هیچیک نمیتوانند رفتاری عادی نشان داده و به فراموشی بسپارند که سالهای بسیاری دل در گرو یکدیگر داشتند. در آخر متذکر میشوم تمامی اصول داستاننویسی به شیوایی در این رمان رعایت شده و کتابی را در معرض دید مخاطب قرار میدهد که میتواند با خواندنش ساعات خوشی را پیش رو داشته باشد، خصوصاً شخصیتپردازی و فضاسازی به شکلی شایسته صورت گرفته و به خوبی میتوان حضور خود را در داستان حس کرد. برای این نویسندۀ توانمند آرزوی موفقیت روزافزون داریم. ■