من روایتگرم تماشاچی
او مواجب بگیر ملک ریا
من روایتگرم تماشاچی
او مواجب بگیر ملک ریا
شاید غروب آخر پاییز
حس منو اینبار باور کرد
زل میزنم توی چشایی که
تنها به اون میشه بگی برگرد
از این هستم که میبینم تو رو تو قابِ رویایی
از این هستم که میبینم تو رو هر لحظه هر جایی